درباره وبلاگ

به وبلاگ انجمن خران فیلسوف خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کافه خران و آدرس coffee.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 45
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 78382
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

کافه خران
انجمن خران بی پالان
یک شنبه 7 فروردين 1390برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : خر روشنفکر       

 حکایت کردند پدر خدا بیامرزم که مردی هیچ کاری بلد نبود و به شهر اندر آمد و نزد اربابی رفت تا کار پیدا کند... و جواب پسندیده ارباب دنیا دیده و بقیه قضایا:                                                                                                              

بود مردی عاری از علم و هنر

از رموز کار و زحمت بی خبر

کار او پیوسته بودی خورد و خواب

بهر خود این کار کرده انتخاب

خورده و خوابیده بود از بس که مفت

گردنش چون کرگدن گشته کلفت

بود دائم در پی تن پروری

چاق گشته چون الاغ بندری

بعد چندی چونکه پولش ته کشید

مصلحت در کار کردن را بدید

پیش اربابی بیامد با ادب

کرد شغلی از برای خود طلب

بود ان ارباب مردی خیر خواه

خواست سازد کار بهرش روبراه

گفت دانی شوفری یا اینکه خیر؟

گفت با مخلص بزن کم حرف خیر

گفت دانی باغبانی؟گفت نه!

گفت پخت و پز توانی؟گفت نه!

گفت دارم کارخانه بیشمار

شغلهای مختلف در آن قطار

کاندران نجاری و آهنگری

کارهای مختلف چون بنگری

هر کامین را که تو باشی بلد

واگذارت میکنم از خوب و بد

گفت اصلا نیستم کاری بلد

قطر گردن هست بر عرضم سند

لیک میخواهم حقوقی بس گزاف

تا ز پولی شوم یکسر معاف

شغل عالی هم به من کن واگذار

تا شوم شنگول اندر روزگار

مرد خندید و گفت ای ذوفنون!!

ایکه هستی صد هنر را رهنمون!!

آمدی بیخود به پیش جان نثار

بی جهت از من طلب کردی تو کار

آنچه می خواهی بنزد بنده نیست

اختیارش با من شرمنده نیست

قید هر کاری بزن از بیخ و بن

رو بسوی حزب و ثبت نام کن

نام خود تا ثبت در دفتر کنی

می توانی درس خود ازبر کنی

راه خواهی یافت بر بالا وزیر

میتوانی شد پس از چندی وزیر

میتوانی هم شوی در روزگار

دیپلمات کهنه کار و نامدار

میتوانی هم شوی یکهو وکیل

یا ز تهران یا ز قم یا اردبیل

علم نه لازم بود آنجا نه فن

کس نپرسد سابقه از مرد و زن

پول اگر خواهی روان شو سوی حزب

شغل اگر خواهی برو در توی حزب

هر چه خواهی دهندت بی حساب

فهم کن والله اعلم بالصواب



سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:, :: 16:43 ::  نويسنده : خر روشنفکر       

 فلان الملک در پست وزارت

خودش را سوژه و ضرب المثل کرد

بسی حرف دروغ و نابجا گفت

بسی نطق دراز و مبتذل کرد

نه یار عده ای لات و گدا شد

نه فکر دسته ای کور و کچل کرد

اگر چه در عمل هر گز نکو شید

مسائل را فقط با حرف حل کرد

خلایق را خمار و گیج و دلخور

ز سیل وعده های بی محل کرد

ز حرف بی عمل ملت کسل شد

شکایات صحیح و مستدل کرد

صدای اعتراضات پیا پی

فلان الملک را بور مچل کرد

پی پاسخ به احساسات مردم

فداکاری(!) چو یک سردار یل کرد

باو تا (بی عمل) دیگر نگویند

برفت و لوزتینش را (عمل!) کرد

 



سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:, :: 16:34 ::  نويسنده : خر روشنفکر       

آنچه در مدرسه عمری که آموختمی

به یکی لقمه نان آنهمه بفروختمی 

مدرکم را به در کوزه نهادم شد خشک

بسکه فریاد زدم واعطشا سوختمی

در پی کار به هر در که تو گوئی زده ام

جامه ار آهن و کفشی ز چدن دوختمی

شمعها نذر نمودم که روم بر سر کار

حیف از آن همه شمعی که بر افروختمی



سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : خر روشنفکر       

واعضان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

کنج خلوت بهر مردم شیشکی در می کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس

ساکنان مجلس شورا چه از بر می کنند!؟

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی

کاندر اینجا آدمی را با سخن خر می کنند!

هرکسی یک لحظه آواز بیتل ها را شنید

گفت رحمت بر الاغانی که عرعر می کنند

بنزهای تنگ زائد لاغران را با فشار

می کشند و چاق ها را نیز لاغر می کنند

صبحدم از عرش می امد خروشی و عقل گفت:

سبزها دارند ایران را مسخر می کنند